loading...

جریان شناسی اسباط

بازدید : 545
دوشنبه 11 اسفند 1398 زمان : 5:57
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

شیعیان انگلیسی

یکی از جریانات انحرافی که در سال‌های اخیر به وجود آمده است، شیعیان انگلیسی هستند. آمریکا در شکل‌گیری این جریان، نقش برجسته‌ای دارد اما چون به ظاهر از جانب انگلیس حمایت می‌شوند و دانسته یا ندانسته در مسیر تحقق سیاست‌های انگلیس قرار دارند، به شیعیان انگلیسی معروف شده‌اند.

نقش آمریکا در شکل‌گیری این جریان

بر اساس اسناد موجود، کشور آمریکا در شکل‌گیری این جریان، نقش اساسی داشته است. جفری‌هالورسون،نظریه‌پرداز و پروفسور دانشگاه آریزونای آمریکا، پس از فتنه سال ۸۸، مقاله‌ای را در سایت مرکز مطالعات استراتژیک دانشگاه آریزونا منتشر نمود و در آن مقاله، مطالبی را در مورد انقلاب ایران و استفاده از شیرازی‌ها برای ضربه زدن به انقلاب بیان نمود که به بخش‌هایی از آن اشاره می‌کنیم. وی در این مقاله گفت:

در این شرایط، اقدام نظامی‌آمریکا علیه ایران غیر عاقلانه است و ممکن است تنها به متحد کردن جناح‌های متخاصم درون حکومت ایران منجر شود. اقدام نظامی‌ـ در زمانی که حمایت بیشتری از جامعه بین‌المللی مورد نیاز است ـ بیشتر به بی‌ثبات کردن منطقه و مردم کشور و تمایلات دموکراتیک آسیب می‌رساند. رژیم ایران نیز چنین اقداماتی را به عنوان بهانه‌ای برای سرکوب بیشتر مخالفان داخلی خود و بهره برداری از تلفات جانی در جنگ تبلیغاتی علیه آمریکا و متحدان منطقه‌ای آن مورد استفاده قرار می‌دهد. بنابراین، بکارگیری «نیروی نرم»، راه حل با دوام‌تری را برای مقابله با رژیم ایران ارائه می‌دهد.

هالورسونمی‌افزاید:

در طول تاریخ، شیعیان در مقابل تسلط و نفوذ سیاسی شاخه اهل سنت اسلام، همواره در اقلیت بودند و تحت رهبری یک خط خاص از مردان از خانه پیامبر(اهل‌بیت) پشتیبانی می‌شدند. بر طبق عقاید شیعه، این مردانِ با فضیلت و معصوم، توسط کسانی که در قدرت بودند به حاشیه رانده شده، مورد آزار و اذیت قرار گرفتند و در نهایت به قتل رسیدند. شیعیان با مراجعه به این خط از دوازده مرد، از تبار حضرت محمد، عنوان «امامت» داده‌اند.‌ این ائمه به عنوان تنها رهبران مذهبی سیاسی مشروع اسلام، به رسمیت شناخته شده‌اند و وفاداری به آن‌ها، از باورهای قطعی شیعیان است. هنگامی‌‌که خط این ائمه به پایان رسید، با توجه به نظر اکثریت شیعه (شیعیان اثنی‌عشری)، یک گروه از دانشمندان و یا روحانیون ظهور کردند تا رهبری و هدایت جامعه اسلامی‌شیعه را تا زمان ظهور امام زمان به عهده گیرند.

با توجه به متون سنتی و مقدس شیعه، همه ائمه به‌ جز امام دوازدهم، توسط دشمنان داخلی «اسلام واقعی»، معمولاً به دستور خلفا و حاکمان امپراتوری بزرگ مسلمان، به قتل رسیده‌اند. در نتیجه شیعیان به امور سیاسی، به دید یک نهاد عمیقاً فاسد که توسط اشرار و مردان علاقه‌مند به قدرت و ثروت اشغال شده نگاه می‌کردند. به نظر می‌رسید که کلّ جهان، مکانی برای درد و رنج و بی‌عدالتی بود.

هالورسونسپس به ذکر جزئیاتی از حوادث کربلا می‌پردازد و در ادامه می‌گوید:

حوادثِ کربلا، به ‌طور کامل و با جزئیات نمایشی و خونباری در سنت شیعه بازگو می‌گردد. آن‌ها بر طبق رسوم مذهبی، هر ساله روز مقدس عاشورا را گرامی‌می‌دارند. در موارد بسیار افراطی، مراسم بزرگداشت شامل اعمال زنجیرزنی و قمه‌زنی برای سوگواری درد و رنج امام حسینو خانواده‌اش می‌باشد. داستان کربلا به عنوان الگوی مبارزه نهایی بین خوب ( حسین) و بد (خلیفه یزید) در جهان و آزادی در برابر استبداد و بی‌عدالتی شناخته شده.

با توجه به این جهان‌بینی شیعیان دوازده امامی‌در اسلام، ظهور رژیم آخوندی ایران هم نادر و هم مخاطره‌آمیز است. خمینیقادر به بسیج داستان کربلا در برابر حکومت استبدادی شاه بی‌دین ( محمدرضا پهلوی) و سرنگونی دولت او بود.

حال اگر بخواهیم روایت کربلا را شبیه‌سازی کنیم، روحانیون شیعه، به رهبری [ آیت‌الله] خامنه‌ای، در حال حاضر در نقش حاکم فاسد و مستبد یعنی یزید می‌باشند. روحانیون حاکم، به منظور منحرف ساختن تهدیدهای داخلی، نقش مستبدان را به بیرون از ایران و به ایالات متحده و یا چهره‌های سیاسی خاص مانند جورج دبلیو بوش، تونی بلرو یا آریل شارونهدایت نمودند. با این حال، آسیب‌پذیری مهم و قابل توجهی به این قیاس نامطلوب در روایت کربلا باقی می‌ماند که خود رژیم ایران با رفتار وحشیانه و سرکوب استبدادی مردمش از آن پشتیبانی می‌کند، همان‌طور که قبلاً گفته شد، روایت کربلا بیانگر درگیری دوطرفه آرمانی بین خوب و بد و یا میان آزادی و استبداد است. کسی نمی‌تواند خارج از این درگیری دوطرفه وجود داشته باشد. بنابراین، نقش حسینبه منظور قرار دادن رژیم ایران در نقش یزید و دیگر خلفای مستبد و ستمگر که مطابق با روایات شیعه امامان مقدس را اذیت و آزار کردند و کشتند، باید پر شود.

چهره‌ای که نقش امام حسینرا پر می‌کند،‌ آیت‌الله العظمی‌ سیدمحمد حسینی شیرازیاست. شیرازیدر طول عمر خود، یک روحانی محترم و محبوب و یکی از مراجع عظام (بالاترین رتبه در سلسله مراتب روحانیت شیعه دوازده امامی) بود که به زهد و ارتباط نزدیک با مردم عادی شناخته می‌شد. او هم‌چنین سید (از نوادگان محمد پیامبر بود که در بین شیعیان، یک وجه تسمیه مهم محسوب می‌گردد. او به‌ طور ویژه‌ای متصل با شهر مقدس کربلا بود، (اگرچه دهه‌های آخر عمرش را در شهر مقدس قم سپری نمود). پیروان او (شیرازیون) اغلب به «گروه کربلایی‌ها» مشهور بودند.

هنگامی‌‌که او در ماه دسامبر سال ۲۰۰۱ به‌ طور ناگهانی در اثر سکته مغزی درگذشت، پیروان پریشان او اعتقاد داشتند که توسط رژیم ایران مسموم شده است. شیرازیمدت طولانی منتقد [ آیت‌الله] خامنه‌ایو هم‌چنین دکترین [ امام] خمینیدر بحث ولایت فقیه بود که به گفته او به استبداد و دیکتاتوری منجر شده بود. به علت مخالفت او، رژیم ایران مرتباً پیروانش را آزار و اذیت، ضرب و شتم، بازداشت، شکنجه و حتی اعدام می‌نمود. سرکوب رژیم در مورد شیرازی، پس از مرگ او نیز ادامه یافت؛ زمانی که نیروهای امنیتی به مراسم تشییع جنازه او حمله کرده و جنازه او را ربودند تا در یک قبر نامشخص به خاک سپرده شود.

ایده این‌که امام شیرازی(مخصوصاً با لقب امام) توسط [ آیت‌الله] خامنه‌ایو رژیم ایران مسموم شد، یک فکر ایده‌آل برای استفاده در این ضدّ روایت (پادروایت) است. ترویج این ایده، به ویژه هدف قرار دادن علی خامنه‌ای، پتانسیل مرتبط کردن حکومت ایران با یزید را فراهم می‌آورد.‌

این نویسنده آمریکایی معتقد است، می‌توان از داستان کربلا علیه حکومت ایران استفاده کرد و در این راستا پیشنهاد می‌کند:

فعالان حوزه ارتباطات استراتژیک، باید توجه خود را به داستان کربلا معطوف نمایند و راه‌هایی را برای بکارگیری آن علیه طرفداران استبدادی رژیم ایران به‌ خصوص رهبر ایران ( علی خامنه‌ای) کاوش نمایند.

پیروان امام شیرازی، در حال حاضر توانایی خود را در استفاده از اینترنت و ابزارهای رسانه‌ای جدید (انواع شبکه‌های اجتماعی اینترنتی و موبایلی، وبلاگ‌ها و…) به منظور گسترش و انتشار تعالیم معلم محترم خود، نشان داده‌اند.‌ این صداها می‌تواند از طریق ابزارهای رسانه‌ای جدید تقویت گردد و در متن داستان کربلا قرار گیرد.

استفاده از این کار ممکن است به عنوان یک «ضد روایت» علیه رژیم ایران و ادعاهایش افزایش یابد و برای شیعیان اثنی‌عشری سرتاسر عالم از جمله لبنان، عراق و پاکستان ارائه گردد. یکی از روش‌ها، می‌تواند استفاده از ویدئوی آنلاین به منظور به تصویر کشیدن چهره شیرازیو خامنه‌ایدر نقش و جایگاه مورد نظر باشد. یکی دیگر از روش‌ها، ساخت مستندهایی به زبان فارسی، به منظور تکرار «ادعای ترور و مسمومیت شیرازی» است… دوره زمانی ایده‌آل برای انتشار چنین پیام‌هایی، ماه محرم و منتهی به روز مقدس عاشورا است.‌ این زمانی است که مسلمانان شیعه بیشتر به لحاظ عاطفی، معنوی و جسمی‌از روایت کربلا آگاه هستند. هرگونه تلاش برای از بین بردن انتشار این پیام، یا سرکوب حامیان شیرازی، تنها روایت کربلا را از اذیت و آزارهای سیاسی رژیم ایران و بازیگری آن‌ها در نقش یزید ستمگر که خشونت را به جای خویشتن‌داری اجرا می‌نمود، تغذیه و تقویت می‌کند.

وزارت امور خارجه آمریکا نیز باید در انجام برخی فعالیت‌ها مخصوصاً در میان دانشجویان دانشگاه‌ها، محتوای کتاب‌ها، جزوات، فرستنده‌های رادیویی (مثل صدای آمریکا، رادیو آزاد آسیا)، تلویزیون (مثل الحوراء) یا برخی ابزارهای مبتنی بر وب مانند بلاگ‌ها سهولت‌سازی انجام دهد.

هم‌چنین ایالات متحده آمریکا باید روابط فرهنگی با شیرازی‌ها را در داخل و خارج به خوبی انجام دهد و با استفاده از رابطه خوب خود با حکومت سعودی، آزادی فعالیت بیشتر گروه‌های آنان را در شرق این کشور [قطیف و بحرین] تقویت نماید. ایالات متحده به متحدانی در جهان اسلام که به زندگی مسالمت‌آمیز و دموکراسی باور داشته باشند، نیاز دارد. شیرازی‌ها برای انجام چنین کاری مناسب هستند. با این وجود، اهمیت این گروه نباید بیش از حد در ابعاد جهانی مطرح شود؛ زیرا آن‌ها گروه اقلیتی از شیعه هستند که خودِ شیعه نیز در جهان اسلام در برابر شاخه سنی ـ که جمعیت حداکثری از اسلام را تشکیل می‌دهد ـ در اقلیت قرار دارد.

این مطالب، به همراه حمایت‌های قدرت‌های غربی تا حدودی ماهیت سیاسی این جریان را روشن می‌کند.

ویژگی‌های فکری

ویژگی‌های این نوع تفکر را می‌توان در امور زیر خلاصه کرد؛

عدم بصیرت

از مهم‌ترین ویژگی‌های این گروه، عدم بصیرت است. آنچه موجب شده است که سران و طرفداران این جریان نتوانند وضعیت فعلی جامعه اسلامی‌را به‌طور عموم و جامعه شیعی را به‌خصوص درک کنند، همین ویژگی است.

عدم شناخت دشمن واقع ی

پیروان این جریان، از درک دشمن واقعی و ترفندهای او ناتوانند و به همین جهت، به دشمنان درجه چندم شیعیان توجه داشته، از دشمنان اصلی غافل مانده‌اند. در موضع‌گیری‌های سران این جریان، موضعی ضد نیروهای استکباری همانند آمریکا و صهیونیزم چیزی مشاهده نمی‌شود اما در عوض، بیشترین موضع‌گیری آن‌ها در برابر اهل سنت است. البته مرحوم سید محمد شیرازیاین‌گونه نبود، بلکه بر ضد نیروهای استکباری موضع‌گیری می‌نمود اما خلف او « سید صادق» این‌گونه نیست.

خلط مسائل اصلی و فرع ی

در تفکر این جریان، مسائل اصلی و فرعی با یک‌دیگر خلط می‌شوند. برای نمونه، قمه‌زنی که هیچ جایگاه مهمی‌در اسلام و تشیع ندارد و شیوه‌ای انحرافی در عزاداری برخی شیعیان ناآگاه است، برای این جریان، جای مسائل اصلی دین را می‌گیرد و لذا مخالفان با آن را منحرف از اسلام معرفی می‌کنند اما در برابر این همه توهین که به اسلام می‌شود، هیچ‌گونه عکس‌العملی از خود نشان نمی‌دهند.

با توجه به این ویژگی‌هاست که مشاهده می‌شود:

  1. این جریان با وحدت مسلمانان زاویه دارد؛
  2. در تبلیغ برای حمایت از مردم فلسطین، با خط صهیونیزم همراهی می‌کند؛
  3. برای مقابله با جبهه استکبار به سرکردگی آمریکا و انگلیس که از همراهی رژیم‌های وابسته‌ای مانند رژیم سلفی وهابی آل سعود برخوردارند، دغدغه‌ای ندارد و تاکنون حتی علیه حمله آل سعود به یمن، اعلام موضع نکرده‌اند؛
  4. بیش از هر چیز، برانگیختن احساسات شیعه را مورد توجه قرار می‌دهند تا مسائل اصلی و زیربنایی؛
  5. یکی از مهم‌ترین اهداف خود را مخالفت با جمهوری اسلامی‌قرار داده‌اند.

امروزه، این جریان از عوامل فوق‌العاده مؤثر در اختلاف‌افکنی بین شیعه و سنی به شمار می‌رود و کمک شایانی به موج شیعه‌هراسی کرده است.

شخصیت‌های برجسته این گروه، بدون درک شرایط زمان و وضعیت شیعه، به مقدسات و بزرگان اهل‌سنت توهین می‌کنند و علاوه بر این‌که در تنور شیعه‌هراسی می‌دمند، زمینه تکفیر شیعه را توسط اهل‌سنت فراهم آورده و گروه‌های افراطی سنی را به قتل شیعه مصمم‌تر می‌نمایند. برای نمونه، قتل و غارت شیعیان پاکستان در سال‌های اخیر، معلول توهین به بزرگان اهل سنت توسط طرفداران این تفکر است. کاچو نوازش علی‌خان، طلبه پاکستانی مقیم قم، در مصاحبه با دو هفته‌نامه عهد ـ که از سوی خانه طلاب جوان منتشر می‌شود ـ می‌گوید:

رئیس سپاه صحابه، یک عالم دیوبندی به نام حق‌نواز جهنگویبود که توسط ضیاءالحقخریده شده بود تا این گروه را راه بیندازد. شیوه کار آن‌ها هم این بود که با جذب جوانان دیوبندی و پخش صوت سب و لعن صحابه توسط شیعیان برای آنان، آنان را برای کشتن شیعیان، توجیه و تهییج می‌کردند. پدیده سلفی ـ تکفیری، از این زمان شروع به شکل گرفتن کرد. پیش از این، پدیده تکفیر وجود نداشت و اگر هم بود، محدود به حوزه نظر بود و نه عمل. از آن زمان بود که کشتار شیعیان در پاکستان شروع شد.» وی در ادامه می‌گوید: «متأسفانه بعضاً کار به جایی رسیده است که یکی از بریلویی‌ها ـ که خیلی با شیعیان خوب هستند ـ رئیس سپاه صحابه در کراچی شده است. تکفیری شدن او و عده‌ای از بریلویی‌ها هم بعد از این بود که فهمیدند عده‌ای از شیعیان به ام‌المؤمنین عایشهتوهین می‌کنند…صوتی از رئیس لشکر جهنگویکه جایگزین سپاه صحابه شده است وجود دارد که در آن می‌گوید اگر روزی شیعیان، بزرگان را لعن نکنند هم کاری به آن‌ها نداریم.

این گروه، بدانند یا ندانند، وسیله‌ای در اختیار استکبار و شیعه‌ستیزان هستند و درباره شیعیان بی‌گناهی که خونشان مظلومانه بر زمین ریخته می‌شود، مسئولیت دارند.

برگرفته از کتاب جریان‌شناسی احزاب و گروه‌های زاویه دار در ایران به قلم مصطفی اسکندری

Let's block ads! (Why?)

بازدید : 579
شنبه 9 اسفند 1398 زمان : 17:34
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تصویب لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی

قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی در ربیع الثانی ۱۳۲۵ قمری(۱۲۸۶ ش) با ۱۲۲ ماده به تصویب مجلس رسید. به موجب این قانون انجمن ایالت در مرکز ایالت و انجمن ولایت در شهر حاکم‌نشین تشکیل می‌شد. این انجمن‌ها وظایف و اختیاراتی مانند مجلس شورای ملی به جز قانون‌گذاری در حوزه‌ی خود را داشته است.

به موجب ماده ۶ و ۷ این قانون انتخاب‌کنندگان و انتخاب‌شوندگان دارای شرایطی سلبی بوده‌اند؛ از جمله «اشخاصی که معروف به فساد عقیده» بوده‌اند و «طایفه‌ی نسوان»، از حق انتخاب کردن و انتخاب شدن محروم بوده‌اند.

مفاد لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی

دولت عَلَم طبق برنامه‌ی اعلام شده‌ی قبلی مبنی بر اجرای فرامین شش ماده‌ای شاه که یکی از آن‌ها تشکیل انجمن‌های ایالتی و ولایتی بود، در ۱۴ مهرماه ۱۳۴۱ لایحه‌ی انجمن‌ها را در ۹۲ ماده و هفده تبصره به تصویب رساند. خبر لایحه در ۱۶ مهر در روزنامه کیهان و اطلاعات منعکس شد. در ماده‌ی سوم این لایحه که شرایط انتخاب‌شوندگان ذکر شده بود، شرط مسلمان بودن و شرط مرد بودن حذف شده بود، حال آن‌ که در قانون قبلی به حالت سلبی آن تصریح شده بود. هم‌چنین در مورد قسم‌نامه‌ی اعضای انجمن در ماده ۴۱ چنین آمده بود: «یک جلد کتاب آسمانی را به جلسه می‌آورند و در مقابل جایگاه رئیس قرار می‌دهند. ابتدا رئیس و سپس یک یک اعضا انجمن در مقابل کتاب آسمانی قرار گرفته و پس از بوسیدن کتاب آسمانی» سوگندنامه را قرائت می‌کنند. در سوگندنامه نیز آمده بود که من «به این کتاب آسمانی سوگند یاد می‌کنم.»

موضوعاتی که حساسیت علما را برانگیخت

پس از انتشار لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی توسط دولت، سه موضوع حساسیت علما را برانگیخت:

  • عدم اشتراط عضویت به مسلمانی.
  • قسم به «کتاب آسمانی» به جای قسم به «قرآن».
  • عدم اشتراط عضویت به ذکوریت.

تغییر سوگند به قرآن به کتاب آسمانی و حذف شرط مسلمانی حساسیت مرجعیت شیعه را برانگیخت و مراجع به خصوص آیت الله خمینی پی به مسایل پشت پرده بردند و موضع‌گیری هماهنگ آن‌ها پایه‌گذار مبارزه‌ای شد که نیروهای مذهبی به رهبری مرجعیت شیعه سال‌های متمادی رژیم شاهنشاهی را به چالش کشیدند.

نظام سیاسی مشروطه، نظامی‌بود که با فداکاری و پیشتازی علما و نیروهای مذهبی به ثمر رسیده بود، حتی روشنفکران غیرمذهبی نتوانسته بودند از سایه‌ی مذهب و روحانیت در قانون اساسی و قوانین دوره‌های آزادی مجلس شورای ملی، ممانعت به عمل آورند؛ لذا هر چند روحانیت و مذهب در عمل کنار گذارده شدند، ولی در نظر و قانون، روحانیت و مذهب، به عنوان عناصر اصلی قوانین، جایگاه خود را حفظ کردند.

تغییر سوگند به قرآن به کتاب آسمانی و حذف شرط مسلمانی حساسیت مرجعیت شیعه را برانگیخت و مراجع به خصوص آیت الله خمینی پی به مسایل پشت پرده بردند و موضع‌گیری هماهنگ آن‌ها پایه‌گذار مبارزه‌ای شد که نیروهای مذهبی به رهبری مرجعیت شیعه سال‌های متمادی رژیم شاهنشاهی را به چالش کشیدند. اینک به شرح این موضع‌گیری در مقابل تصویب لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی می‌پرازیم و سپس چرایی آن را مورد بحث قرار می‌دهیم.

پیچ تاریخی انتخاب مرجعیت شیعه بعد از فوت آیت الله بروجردی

بعد از فوت آیت الله بروجردی (۱۰ فروردین ۱۳۴۰) مرجعیت شیعه با بحران تکثیر روبرو شد. در حوزه‌های علمیه‌ی قم، نجف، مشهد و تهران مجتهدینی بودند که یا صاحب رساله بودند یا در معرض مرجعیت قرار داشتند.

آیت الله خمینی، گلپایگانی، نجفی مرعشی و شریعتمداری، در قم؛

آیت الله حکیم، خویی، شاهرودی، سیدعبدالله شیرازی در نجف؛

آیت الله میلانی در مشهد؛

آیت الله بهبهانی و آیت الله خوانساری در تهرانَ، از مراجعی بودند که دارای شهرت فرامحلی بودند و شخصیت‌هایی دیگر نیز بودند که به عنوان مرجع در محل خود دارای مقبولیت بودند.

حوزه‌های علمیه‌ی شیعه هنوز پاسخ سئوال «بعد از آیت الله بروجردی چه کسی» را نداده بودند که مواجه با تصویب لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی شدند؛ اما وحدت موضع مرجعیت شیعه توانست بحران خلاء قدرت رهبری را پرکند

شاه که در زمان آیت الله بروجردی، قدرتش تحت الشعاع قدرت مرجعیت شیعه قرار گرفته بود، تلاش کرد تا مرکز مرجعیت را از ایران به عراق منتقل کند؛ لذا پس از فوت آیت الله بروجردی پیام تسلیت خود را به آیت الله حکیم در نجف مخابره کرد؛ اما مرجعیت برای شیعیان ما دقیق‌تر و حساس‌تر از آن بود که شاه بتواند نقشی در آن ایفا کند.

حوزه‌های علمیه‌ی شیعه هنوز پاسخ سئوال «بعد از آیت الله بروجردی چه کسی» را نداده بودند که مواجه با تصویب لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی شدند؛ اما وحدت موضع مرجعیت شیعه توانست بحران خلاء قدرت رهبری را پرکند، در عین حال شیعه در این جریانات رهبر خود را نیز پذیرفت.

فراخوانی مراجع توسط آیت الله خمینی

به دنبال اعلام تصویب لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی در شانزدهم مهر توسط روزنامه‌ها، آیت الله خمینی ابتکار عمل را به دست گرفت و تلاش کرد تا مراجع با وحدت موضع به رسالت تاریخی خود عمل نمایند.

همان شب امام خمینی، دامادشان، حجت الاسلام اشراقی را به حضور آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری فرستادند تا مراجع را برای یک نشست فوری دعوت کنند.

حاج شیخ مرتضی حائری یکی از مجتهدین بزرگ قم بودند که به خاطر پدرش حاج شیخ عبدالکریم حائری (موسس حوزه‌ی علمیه‌ی قم)، دارای محبوبیت و مشروعیت و مورد احترام همه‌ی علما و مراجع بودند. انتخاب بیت حاج شیخ عبدالکریم حائری خود نشان از دقت نظر حضرت امام می‌داد.

امام در این نشست نقشه‌‌های استعمار و امپریالیسم را برای مراجع تشریح کرد و تصویب لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی را نمونه‌ای از آن توطئه‌ها معرفی کرد و مسئولیت علما را در مقابل استقلال کشور و حفاظت از اسلام یادآور شد.

پس از مذاکره تصویب شد که آیات شرکت‌کننده در جلسه به صورت جداگانه تلگرافی به شاه مخابره کنند.

پیام حضرت امام خمینی در تلگرافی که ۱۷ مهر ۱۳۴۱ (۹ جمادی الاول ۱۳۸۲) به شاه مخابره کردند، چنین بود:

بسم الله الرحمن الرحیم‏

‏‏حضور مبارک اعلیحضرت همایونی‏

‏‏ پس از اهدای تحیت و دعا، به طوری که در روزنامه‌ها منتشر است، دولت در‏‎ ‎‏انجمنهای ایالتی و ولایتی، «اسلام» را در رأی دهندگان و منتخبین شرط نکرده؛ و به زن‌ها‏‎ ‎‏حق رأی داده است. و این امر موجب نگرانی علمای اعلام و سایر طبقات مسلمین است.‏‎ ‎‏بر خاطر همایونی مکشوف است که صلاح مملکت در حفظ احکام دین مبین اسلام و‏‎ ‎‏آرامش قلوب است. مستدعی است امر فرمایید مطالبی را که مخالف دیانت مقدسه و‏‎ ‎‏مذهب رسمی‌مملکت است از برنامه‌های دولتی و حزبی حذف نمایند تا موجب‏‎ ‎‏دعاگویی ملت مسلمان شود.‏

‏‏الداعی: روح الله الموسوی‏

تلگراف‌های مراجع به شاه

آیت الله محمدرضا گلپایگانی نیز در همان روز تلگرافی به شاه مخابره کرد و در آن تصریح کرد:

تصویب نامه لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی که در مواد آن مصالح مملکت و انطباق با قوانین محکمه شرع مقدس حضرت ختمی‌مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم رعایت نشده مخصوصاً در مورد شرط اسلام و مرد بودن انتخاب کننده و انتخاب شونده باعث نگرانی و سوء انعکاس است..

‏‎ آیت الله شریعتمداری نیز در تلگرافی ” الغاء ” شرط ” اسلام ” و ” ذکوریت ” را مخالف موازین شرعی، اعلام کرد و در نتیجه آن را مخالف قانون اساسی دانست.

جلسه‌ی هماهنگی که امام خمینی مبتکر آن بود کم کم گسترش یافت و اعضای آن بیشتر شدند … نتایج این جلسات تلگرافی بود که به امضای مشترک چهار نفر از علمای حاضر(آیت الله زنجانی، داماد، آملی، حائری) به شاه مخابره شد. در این تلگراف لایحه را موجب «تساوی مسلمان و کافر» دانستند و به سوگند به کتاب آسمانی به جای قرآن اعتراض کردند.

همچین آیت الله بهبهانی نیز از تهران طی تلگرافی به شاه نسبت به «جریاناتی» که در «یکی دو سال اخیر» در ایران می‌گذرد و «با شئون قانون اساسی و شرع مبین اسلامی‌منافی و غیرقابل انطباق است» اعتراض کرد واز شاه خواست تا «دستور اکید و فوری صادر فرمایند» که از پیش آمد این مسائل جلوگیری شود و «به هر طریق که مقتضی بدانند فورا اصلاح لازم» در لایحه به عمل آید.

وحدت و هماهنگی بی نظیر مراجع و علمای طراز اول قم موجب امید روحانیون و مردم مومن گشت و توانست عظمت مرجعیت در دوران آیت الله بروجردی را احیا کند.

رهبری جریان اعتراض دربلاد اسلامی

امام خمینی علاوه بر هدایت جریان اعتراضات حوزه‌ی قم تلاش کرد تا اعتراض را سرتاسری کند. به این خاطر با نوشتن نامه‌هایی علمای شهرها را نیز به مبارزه فراخواند. حضرت امام «در همان شب اول، ۱۵۰ نامه به قلم خودش برای علمای بلاد» نوشت تا آن‌ها را در جریان امر قرار دهد.

یکی دیگر از ابتکارات دیگر امام خمینی این بود که از عالمان شهرها خواستند تا هفته‌ای یک جلسه برای مشاوره تشکیل دهند. این جلسات محلی علما موجب شد تا هماهنگی بهتری با قم صورت بگیرد.

به جز شخصیت‌های درجه‌ی اول روحانی از شهرهای ایران، ‌مجامع روحانی با عنوان‌های مختلف ماند، جامعه‌ی مدرسین،‌ جامعه روحانیت، جامعه وعاظ، هیئت علمیه و …. از سرتاسر ایران با نوشتن تلگراف، بیانیه، طومار با امضاهای متعدد حمایت خود را از مراجع قم اعلام کردند. حرکت روحانیت که از قم آغاز شده بود در مدت یک ماه سرتاسر ایران و نجف را فراگرفت و موجی از هیجان را در بین مردم ایجاد کرد.

منبع: «سه سال ستیز مرجعیت شیعه» نویسنده روح الله حسینیان

Let's block ads! (Why?)

بازدید : 351
پنجشنبه 7 اسفند 1398 زمان : 20:03
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:

یا ، یا ، ، یا ، ، ،

، ،
،
																				
،
،

، ، ،

بازدید : 574
پنجشنبه 7 اسفند 1398 زمان : 20:03
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تاثیرپذیری جریان‌های شیعی عربستان از انقلاب اسلامی

انقلاب اسلامی‌ایران تحول بزرگی بود که هرچند خود متأثر از فضای اسلام گرایی و بیداری اسلامی‌نیمه دوم قرن بیستم میلادی در جهان اسلام به‌شمار می‌رفت، لیکن تأثیری غیر قابل انکار بر تحولات اسلام خواهانه در منطقه داشت. شاید بتوان گفت که تأثیر انقلاب اسلامی‌بر روی جنبش‌های شیعی منطقه بیش از هر جنبش دیگری بود که این امر را می‌توان به وضوح در منطقه شیعه نشین شرق عربستان دید.
منطقه شرق عربستان شامل دو شهر اصلی احساء و قطیف و یک منطقه ریشه دار است که بیشتر مردم آن دارای مذهب شیعی هستند. شیعیان این منطقه در مقایسه با دیگر جوامع شیعی به ویژه در مناطق خلیج فارس مثلاً بحرین محافظه کار تر بوده و از سوی وجها و خاندان‌های بازرگان و ارتباط ایشان با کانون‌های شیعی به ویژه در نجف اشرف مدیریت می‌شد.
با اینکه علمای منطقه بحرین قدیم که شامل احساء و قطیف هم می‌شود در دوره صفوی و در قالب نحله‌های مختلف اصولی و اخباری و عرفانی با کانون‌های شیعی در ایران رابطه وثیقی داشتند؛ اما در دوره جدید به نظر می‌رسد به ویژه احساء و قطیف بیش از پیش با نجف همبسته شده بودند.

اما در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی‌در ایران امواج تحرکات اسلام گرایانه به رهبری روحانیت شیعی به منطقه شرقیه نیز سرایت کرد. در این بین به طور مشخص می‌توان از جریان آیت الله سید محمد شیرازی یاد کرد. سید محمد شیرازی پس از اینکه سال‌ها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی‌در ایران عراق را به قصد کویت ترک نمود، با توجه به قرابتی که نسبت به انقلاب اسلامی‌در ایران داشت به کانونی برای انقلابیون در مناطق خلیج فارس به ویژه احساء و قطیف تبدیل شد. در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی‌در ایران گروه الطلائع الرسالیین به عنوان شاخه «جزیری الحرکه الرسالیه» که از سوی آیت‌الله سید محمد تقی مدرسی و در سایه مرجعیت آیت‌الله سید محمد شیرازی شکل گرفته بود فضای نسبتاً محافظه کار شرق عربستان را دگرگون ساخت.
شیخ حسن الصفار و برادران السیف و جوانان پر شور دیگری از این دست که در مدرسه رسول اعظم (ص) جریان شیرازی در کویت تحصیل کرده بودند، هم آوا با انقلاب اسلامی‌در منطقه شرقیه دست به فعالیت زدند. هنوز یک سال از پیروزی انقلاب اسلامی‌در ایران نگذشته بود که در محرم سال ۱۴۰۰ تحرکاتی از سوی انقلابیون شیعه در شرق عربستان رخ نمود که به انتفاضه محرم معروف شد. ستون فقرات این تحرکات، «الطلائع الرسالیین» و «سازمان انقلاب اسلامی‌جزیره العرب» شاخه عربستانی الحرکه الرسالیه آیت الله مدرسی که تحت لوای مرجعیت آیت الله شیرازی تحت تأثیر پیروزی انقلاب اسلامی‌گفتمان انقلابی را در منطقه رواج می‌داد بودند.
هرچند در کنار این جریان، برخی جریان‌های دیگر مثل جریان شاگردان سید محمد باقر صدر که بیش از آنکه متاثر از کربلا به عنوان یک کانون شیعی باشند، متاثر از نجف البته به طور مشخص سید محمد باقر صدر و حزب الدعوه بودند نیز حضور داشتند. سید‌هاشم الشخص و دیگرانی از این دست را می‌توان از این جریان تلقی کرد.
در این بین برخی از جوانان و علمای شیعه عربستان نه از طریق جریان‌های دیگر مثل جریان کربلا (شیرازی) و جریان نجف (صدر) بلکه به طور مستقیم تحت تأثیر آموزه‌های انقلاب اسلامی‌در ایران بودند. شیخ عبدالکریم الحبیل نمونه نادری از این دست است.
با شکست انتفاضه محرم و فرار بسیاری از رهبران تحرکات و استقرار ایشان در مدرسه علمیه القائم در حومه ورامین تهران، سازمان انقلاب اسلامی‌جزیره العرب بیش از پیش سازمان یافت و اعضای آن از تبعید به معارضه علیه نظام سعودی می‌پرداختند.
با شکل گیری حوادث حج خونین ۶۶ حزب‌الله حجاز ظهور کرد و عملیات مسلحانه چندی بیرون و درون عربستان سعودی را به خود منتسب کردند. برخی حزب الله حجاز را شاخه نظامی‌سازمان انقلاب اسلامی‌جزیره العرب می‌دانند که این امر درست نیست و این دو جریان از هم جدا و هر یک از آبشخور خود تغذیه می‌نمود، سازمان انقلاب اسلامی‌منتسب به جریان آیت الله مدرسی و حزب‌الله حجاز بیشتر منتسب به شاگردان سید محمد باقر صدر و بر آمده از مدرسه حجازی‌ها در قم بود تا مدرسه القائم در حومه ورامین.

با فرا رسیدن دهه نود میلادی و حمله صدام به کویت و نتایج این امر برای جریان‌های شیعی، جریان الرسالیه که هنوز قدرتمندترین جریان شیعی شرق عربستان به شمار می‌رفت با نامیدن خود به عنوان الحرکه الاصلاحیه به طرف ایجاد رابطه با حاکمیت سعودی و تنش زدایی گام برداشت.
در این بین شیخ حسن الصفار و توفیق‌السیف و حمزه الحسن و فؤاد ابراهیم شاخص بودند، دو تای اول را حمائم (کبوتران) و دو تای دوم را صقور (عقابان) خواندند. در این بین جدای از شرایط خلیج فارس پس از شکست حمله صدام به کویت و بهتر شدن جایگاه شیعیان در این جوامع نمی‌توان تمایل برخی از اعضای جنبش به جناح اصلاح طلب در ایران را در این تغییر گفتمان بی‌تاثیر دانست. در این بین می‌توان شیخ حسن الصفار را متاثر از گفتمان شیخ محمد مهدی شمس الدین تلقی کرد و توفیق السیف را متاثر از جریان روشنفکری در ایران. جریانی که السیف برخی از کارهایشان را به عربی نیز ترجمه کرده بود.
اتخاذ روند اصلاحی از سوی برخی منتسبان به جریان الرسالیه از سوی جریان مادر نیز مورد پذیرش نبود، و در این بین شاید یکی از شاخص‌ترین افرادی که همچنان بر گفتمان انقلابی خود تأکید می‌کرد شیخ نمر باقر النمر بود. او که پس از فرار مجر در حالی که زخمی‌شده و پا به مدرسه القائم در حومه ورامین گذاشته بود به زودی در الحرکه الرسالیه مورد توجه قرار گرفت و به عنوان یکی از رهبران جنبش در شرق عربستان شناخته شد. وی پس از مصالحه و بازگشت معارضان به عربستان در دهه نود به عربستان بازگشت ولی گفتمان انقلابی‌اش را ترک نکرد، گفتمانی که در نهایت جان بر سرش نهاد.
گفتمان اصلاحی حزب‌الله حجاز را نیز خوش نیامد و اختلاف بین دو جریان را بیش از پیش نمایان ساخت. در این بین اما برخی گفتمان‌های نخبه گرایانه نیز بود که شاید بتوان گفت شیخ عبدالهادی الفضلی آن را نمایندگی می‌کرد. عبدالهادی الفضلی که سابقه حزب الدعوه را داشت به حاکمیت نزدیک شد و دست به فرهنگ‌سازی زد. شیخ حسن الصفار پر شورترین سخنور انتفاضه محرم ۱۴۰۰ نیز، راهی مسالمت آمیز را در پیش گرفته بود و دم از گفت‌وگوی سلفی ـ شیعی می‌زد و در این خصوص به توفیقاتی نیز نائل آمد.
اما با فرا رسیدن قرن ۲۱ و پس از حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ جریان‌های سنی بیش از پیش نقش پیشین جریان‌های شیعی به عنوان جریان‌هایی اینترناسیونالیستی را گرفته و جریان‌های شیعی نیز با عقب نشینی از تکلیف گرایی انقلابی و جهان شمول سابق به جریان‌هایی مطالبه محور در حدود مناطق خود تبدیل شدند.
اما با اشغال عراق از سوی آمریکا در سال ۲۰۰۳ و ارتباط پر شور مناطق شیعی با یکدیگر و البته با تشدید تأثیرات فضای مجازی به نظر می‌رسد خطوط هویتی بیش از پیش در منطقه پر رنگ شد، تا جایی که گفت‌وگوهای سختی نه تنها بین شیعیان و سنی‌ها بلکه بین گروه‌های مختلف شیعی در می‌گرفت.
در همین اثنا انتخاباتی محلی در عربستان به انجام رسید که از همه جا پر شورتر در منطقه شرقیه پیگیری شد، و در این منطقه تحت تاثیر فضای انتخاباتی عراق در آن سال‌ها لیست شمع (یادآور نشان لیست ائتلاف عراق یکپارچه) پیروز شد. در این بین گروه‌های سابق الرسالیه پیروز میدان بودند.
با شکل‌گیری تحرکات انقلاب‌های عربی در سال ۲۰۱۱ امواج این تحرکات به سواحل خلیج فارس نیز رسید، امواجی که در ساحل بحرین و منطقه شرقیه از همه جا سهمگین‌تر بود. در این بین تعداد زیادی بر اثر اعتراضات کشته و یا دستگیر شدند. در این روزها که بیشتر جوانان دیروز پیر شده و گفتمانی مسالمت آمیز یافته بودند، شیخ نمر باقر النمر همچنان فریاد می‌کشید، و او را که به حق می‌توان یک نو رسالی تلقی کرد در شرایط پیش آمده به عنوان یکی از مهمترین لیدرهای تحرکات شمرده شد. شیخ نمر که به گفتمان رسالی آیت‌الله مدرسی وفادار مانده بود و با گفتمان سید صادق شیرازی نیز قطع رابطه نکرده بود با توجه به موضع‌گیری‌های جمهوری اسلامی‌ایران بیش از پیش به انقلاب اسلامی‌نیز نزدیک شد. در این بین با شهادت شیخ نمر جریان انقلاب اسلامی‌نیز تلاش نمود تا یاد و خاطره شهید نمر را زنده نگاه دارد و او را به عنوان نماد حق طلبی بنمایاند. در این بین کسانی چون شیخ حسین الراضی که چه بسا از نظر جریان فکری و سیاسی خیلی هم با شیخ نمر همخوان نبودند به شدت نسبت به اعدام وی واکنش نشان دادند، امری که باعث شد تا شیخ حسین الراضی نیز دستگیر شده و به زندان بیفتد.

نگارنده: یاسر قزوینی حائری

Let's block ads! (Why?)

بازدید : 316
چهارشنبه 6 اسفند 1398 زمان : 23:08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

امام خامنه‌ای:

ائمه می‌خواهند حکومت اسلامى درست را بر سر پا کنند؛ می‌خواهند نظام علوى را برقرار بکنند، چه باید بکنند؟ اولین کار این است که ذهنیت مردم را عوض کنند؛ فرهنگ به اصطلاح اسلامى ضداسلامى را که در ذهن مردم رسوخ کرده، از آنها بگیرند و جاى آن را با فرهنگ خوب و صحیحى و قرآن حقیقى و توحید واقعى جایگزین کنند؛ این همان مبارزه فرهنگى است.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۱۲/۰۶

جریان شناسی اسباط

Let's block ads! (Why?)

بازدید : 510
چهارشنبه 6 اسفند 1398 زمان : 23:08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

ضرورت توجه به سبک زندگی عالمان حوزوی

حوزه‌های علمیه شیعی دارای سرمایه‌های عظیم و بی‌نظیری به نام عالمانِ مجاهد هستند. سرمایه‌ای انسانی که می‌توان سال‌ها بر سر سفره آن نشست و بهره برد و فیض رساند. ظرفیت‌های فراوانی پیرامون این عالمان وجود دارد که تنها باید با اندیشه و تدبیر به اصطیاد و اکتشاف و فراوری آن‌ها پرداخت. آنچه تاکنون از عالمان مورد توجه و نظر حوزویان بوده است، خروجی‌ها و تولیدات علمی‌آن‌هاست. هرچند همین سرمایه علمی‌نیز به‌خوبی مورد توجه قرار نگرفته است ولی محور اصلی استفاده از عالمان سال‌های دور و نزدیک را تشکیل داده است.

اما وجه دیگری از زندگی عالمان وجود دارد که شاید بتوان آن وجه را مهم‌تر از وجه علمی‌برشمرد. حقیقت این است که تولیدات علمی‌یک عالم در متن زندگی و در بستر یک حیات فاخر و عالمانه پدید آمده است. سبک زندگی عالم و شیوه حیات او است که بستری مناسب برای پدید آمدن آثار و تولیدات علمی‌پدید می‌آورد. اساساً بدون وجود زمینه‌ای مناسب، هیچ‌گاه خروجی ویژه‌ای از محصولات علمی‌شکل نمی‌گیرد. ناظران تنها با محصول یک حیات طیبه و فاخر آشنا هستند ولی به آن روی سکه این محصول نگاهی ندارند؛ حقیقت این است که آن نوعِ زندگی چنین خروجی و محصولی را در پی داشته است.

غفلت از این واقعیت موجب شده برخی برنامه‌ریزان، هنگام طراحی نظام‌های آموزشی و با هدف تربیت عالمانی چون بزرگان و برجستگان تاریخ حوزه، تنها به مؤلفه‌های رشد علمی‌طلاب توجه کنند؛ غافل از اینکه طلبه برای رشد علمی‌مناسب نیازمند بستر‌های لازم در مجموع حیات طلبگی است تا درآن شرایط بذر علمی‌بکارد و محصولی قابل توجه درو نماید.

اساساً نگاه برخی برنامه‌ریزان به انسان نگاهی تک‌ساحتی است. ‌گویی نقشی برای عناصر و مؤلفه‌های گوناگون شخصیت‌ساز انسان‌ها وجود ندارد و انسان موجودی است که تنها با طی مسیری خطی و باریک که هیچ حاشیه و ملاحظه‌ای را برنمی‌تابد، باید رشد نماید. تلقی‌هایی از این دست، نظام آموزشی حوزه را در سال‌های اخیر با چالش‌های جدی در عرصه تربیت روبه‌رو کرده است.

در نگاه آنان، طلبه تنها به‌عنوان (انسانٌ عالم) نگریسته می‌شود. نظام آموزشی از او می‌خواهد که پا جای پای علامه طباطبایی، شیخ مفید، شیخ طوسی، خواجه نصیرالدین طوسی و… ، بگذارد. اما‌گویی حتی شناخت صحیحی از این عالمان در دست ندارند. در این منظر، تنها لحظاتی که علامه‌ها و شیخ مفید‌ها، کتاب در دست داشته‌اند و یا قلم به کف گرفته‌اند و مشغول تولید بوده‌اند، دیده می‌شود؛ اما اینکه علامه، پیش از سحر در چه حالی بوده است و بین الطلوعین را چگونه سپری کرده است و شب‌ها پس از فراغت از تحصیل چگونه با خانواده معاشرت داشته است، اهمیتی داده نمی‌شود. ‌گویی علامه‌ها و شیخ‌ها، انسان‌هایی بریده از زندگی انسانی و اجتماعی بوده‌اند و حیات آن‌ها تنها یک رویه داشته و آن فعالیت علمی‌است. مراوده با خانواده و اجتماع و مردم و حکومت و ده‌ها مخاطب دیگر که هر یک می‌تواند تأثیری ویژه در شخصیت و مشی وی ایجاد کند، مغفول است.

اما باید دانست مجموع زندگی و رفتار و روش یک انسان است که به او شخصیتی متمایز از دیگران می‌دهد. این شخصیت بر اساس نوع روحیات و اقتضاءات طبیعی فردی دارای سبک زندگی خاصی می‌گردد. در بستر این سبک زندگی در جامعه زیست می‌کند و خدماتی را ارائه می‌دهد. نباید از تأثیر سبک زندگی و ویژگی‌های شخصیتی در خروجی‌ها و آثار علمی‌و اجتماعی عالمان غافل بود.

شخصیت‌های مختلف و نیاز به سبک زندگی‌های گوناگون

بدیهی است عالمان حوزه در طول تاریخ از کارکرد‌های گوناگونی برخوردار بوده‌اند. هر یک توانمندی‌های خاص و به همان میزان کارکرد‌های خاصی داشته‌اند. در این میان سبک زندگی‌های گوناگونی در بین عالمان رواج داشته است. چرا که هر کس متناسب با شاکله شخصیت خود مشی می‌کند.

از سویی طلاب نیز همه دارای استعداد‌ها و روحیات و توانمندی‌های یکسان نیستند. پس نمی‌توان به آن‌ها روش‌ها و برنامه‌های یکسانی را نیز پیشنهاد داد. تفاوت در شرایط افراد اقتضای تفاوت در برنامه‌ها را نیز دارد. از این روی باید مدل‌های مختلفی را برای تیپ‌های شخصیتی مختلف ارائه داد.

پس از تیپ‌شناسی عالمان باید هر تیپ شخصیتی را به یک مدل رفتاری قابل اجرا و پی‌گیری تبدیل نمود. مدل‌سازی از زندگی عالمان مهم‌ترین گامی‌است که باید با دقتی خاص انجام شود. تعیین استاندارد کلی‌ای که طبق آن زندگی برخی عالمان برای مدل‌سازی انتخاب می‌شود نیز یکی از مراحل قابل اهمیت است. چرا که باید همه تیپ‌های شخصیتی گوناگون در برخی کلیات محوری دارای وحدت نظر و رویه‌ای یکسان باشند؛ اما تفاوت‌هایی که در دل یک پارادایم رفتاری کلی پذیرفته شده انجام می‌شود، مشکل آفرین نخواهد بود.

مدل‌سازی از زندگی یک انسان برجسته، یعنی مطالعه دقیق و عمیق و همه‌جانبه حیات آن انسان و تفکیک عوامل موفقیت او در زندگی و طبقه‌بندی نوع رفتار‌های وی در عرصه‌های مختلف حیات فردی و اجتماعی.

چرایی و چگونگی مدل‌سازی حیات عالمان

مدل‌سازی از زندگی یک انسان برجسته، یعنی مطالعه دقیق و عمیق و همه‌جانبه حیات آن انسان و تفکیک عوامل موفقیت او در زندگی و طبقه‌بندی نوع رفتار‌های وی در عرصه‌های مختلف حیات فردی و اجتماعی. نگاهی که در صدد است از یک حیات برتر به یک مدل دست پیدا کند، ظرافت‌های خاصی را مد نظر قرار می‌دهد. در این نگاه عناصر کلیدی شخصیت انسانِ الگو شناسایی شده و عناصر فرعی و اصلی همه دارای یک طبقه‌بندی می‌گردند. عناصر رشد انسان در شرایط شخصیتی گوناگون دچار تفاوت می‌شود.

از سوی دیگر کمتر می‌توان الگو‌هایی را یافت که در همه ابعاد قابلیت الگوبرداری داشته باشند. از این روی نگاه الگوساز تلاش می‌کند، نظمی‌منطقی به برداشت از یک انسان برتر بدهد؛ یعنی با رویکردی معقول و منطقی با الگو برخورد کند. نگاه معقول می‌کوشد کاستی‌ها را از نظر دور نداشته و برای جبران آن پیشنهاد‌های مکمل ارائه نماید. به بیان دیگر مدل‌سازی تلاشی در راستای کارآمد‌سازی برداشت‌های شخصی و سلیقه‌ای از الگوهاست؛ اما باید توجه داشت الگوسازی دارای ظرافت‌های ویژه‌ای است. تفکیک و طبقه‌بندی ابعاد گوناگون حیات انسان و ارائه راهکار‌های عملیاتی بر اساس حیات فرد معیار موجب می‌شود تلقی‌های انتزاعی و غیرکاربردی جای خود را به مدل‌های عملیاتی و اجرایی بدهد.

توجه اهمیت الگوبرداری و مدل‌سازی از حیات عالمان شیعی

اما چرا باید به سبک زندگی عالمان اعتماد و اعتنا کرد؟ ما از یک مدل رفتاری برای زندگی یک عالم مؤثر یا یک رهبر اجتماعی همواره در پی بروز و ظهور برخی اوصاف ویژه هستیم. کارآمدی، پویایی و نشاط، نوآوری و علم‌گستری، جامعه‌سازی و رهبری اجتماعی، هدایت‌گری و تأثیر‌گذاری در سرنوشت اجتماع، برخی از این ویژگی‌ها به‌شمار می‌آیند. عالمان شیعه در طول قرن‌های متمادی نشان داده‌اند از زندگی‌هایی به شدت متفاوت با زندگی مرسوم و معمول اندیشمندان دنیا برخوردار بوده‌اند. پویایی و نشاط در لحظه لحظه حیات ایشان قابل مشاهده است. تولیدات علمی‌بی‌نظیر آن‌ها هنوز مایه رونق مراکز علمی‌جهان تشیع است. انسان‌هایی که پیرامون این افراد زندگی می‌کردند، عموماً انسان‌های متفاوت و برخوردار از حیات دینی رشدیافته و بالنده‌ای هستند که در سایه حضور این عالمان تعالی یافته‌اند. پدید آمدن این اوصاف و آثار نشان از کارآمدی حیات عالمان شیعی در طول تاریخ دارد. گواه بر کارآمدی و تأثیرگذاری آن‌ها صفحات زرین تاریخ تشیع است که مملو و مشحون از مجاهدت‌ها و رشادت‌ها و بالندگی‌ها و افتخارات است.

اما از زاویه‌ای دیگر زندگی عالمان از این جهت قابل اعتماد است که برگرفته از متن تعالیم و آموزه‌های وحیانی سامان یافته است. یک عالم نه تنها بر اساس سلیقه شخصی و یا میل طبیعی، رفتار عمومی‌خود را سامان نمی‌دهد، بلکه او در صدد است لحظه به لحظه روزگار خود را با منطق و ادبیات دینی چینش دهد. به بیانی دیگر می‌توان زندگی عالمان مهذب و مجاهد شیعی را ترجمان عینی آیات و روایات اهل بیت: دانست. این هم‌آهنگی و هم‌راهی با دین در زندگی ایشان محسوس است و موجب دلگرمی‌و اطمینان خاطر برای سوق یافتن به سوی آن می‌گردد. هرچند این هماهنگی تام و تمام نباشد ولی وجه غالب زندگی ایشان را تشکیل می‌دهد. همین غلبه و حداکثری بودن آموزه‌های دینی در متن حیات عالمان برای اطمینان به صحت روش و مشی ایشان کافی است. البته بی‌تردید هر آنچه که دارای زاویه با تعالیم دینی باشد غیرقابل قبول خواهد بود و محک ما تنها دین و عقل است.

تیپ‌های گوناگون شخصیتی عالمان

در اینکه عالمان دارای تیپ‌های شخصیتی گوناگون هستند، تردیدی نیست؛ ولی آیا این تفاوت‌ها موجب می‌شود از برخی مدل‌هایی که دارای تناسب با سلیقه و برداشت‌های ما هستند، چشم پوشی کنیم؟ باید توجه داشت هر فردِ دارای دغدغه خدمت به اسلام و جامعه اسلامی‌در هر سطحی از انگیزه که وارد حوزه می‌شود، یک ظرفیت به‌شمار می‌آید. کسی که محرومیت‌ها و سختی‌ها و ناملایماتی را به جان خریده تا به دین خدمت کند انسان باارزشی است. برخورداری از وصف دغدغه‌مندی موجب می‌شود نتوانیم به سادگی از کنار چنین انسانی بگذریم.

هرچند ممکن است سطح دغدغه‌های این انسان‌ها متفاوت باشد و نیز به لحاظ شخصیتی امکان پذیرش و تحول در دغدغه‌ها در افراد مختلف دارای تفاوت باشد، ولی با این حال ابتدا باید در راستای جدی‌تر کردن دغدغه افراد بر آمد و سپس در همان ایستاری که دیگر بیش از آن امکان ارتقا وجود نداشت برای فرد برنامه‌ای پیشنهادی ارائه داد.

قرآن نیز بر این واقعیت طبیعی تأکید می‌کند که مؤمنین دو دسته هستند. هر دو نیز در پیشگاه الهی مؤمن به‌شمار می‌آیند و مأجور خواهند بود؛ ولی یکی نسبت به دیگری دارای فضیلت و برتری است. این برتری به جهت برخورداری از جهت‌گیری و مجاهدت ویژه‌تر آن گروه از مؤمنین است. پس نفس این اختلاف طبیعی بوده و نباید موجب بدبینی و طرد آن دسته دیگر شود. آیه کریمه می‌فرماید:

لایستوی القاعدون من المومنین غیرأولی الضرر و المجاهدون فی سبیل الله بأموالهم و أنفسهم، فضل الله المجاهدین بأموالهم و أنفسهم علی القاعدین درجهً، و کلاً وعد الله الحسنی، و فضل الله المجاهدین علی القاعدین أجراً عظیماً[۱]

از این‌روی باید در راستای کارآمد‌سازی حیات طلبگی هر دو طیف از طلاب تلاش کرد. مدل‌هایی متناسب با هر دو گروه فراهم آورد و اجازه نداد حتی یک نفر از انسان‌هایی که از استاندارد‌های تعیین شده مفید و مؤثر بودن برخوردارند، از نگاه دور بماند.

[۱]ـ سوره نساء، آیه ۹۵٫

Let's block ads! (Why?)

بازدید : 435
چهارشنبه 6 اسفند 1398 زمان : 23:08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

پیش‌گفتار

در خصوص شناخت حوزه علمیه در دهه شصت باید به واقعیت شکل‌گیری انقلاب اسلامی‌بر اساس نظریه انقلابی امام خمینی(ره) که در صدد تغییر نظام موجود و نظام سلطه حاکم بر ایران بود توجه کرد.

این نظریه تغییر را ایشان، مبتنی بر نظریه ولایت فقیه و ایده حکومت اسلامی‌و دینی پی گرفتند، ضمن اینکه روحانیانی که عمدتاً، یا از شاگردان خود ایشان بوده و یا از محضر علمی، فکری و اندیشه‌ای امام بهره برده و این مسیر را باور کرده بودند، امام امت را در این مسیر یاری نمودند، تا بالاخره در بهمن ماه سال ۱۳۵۷، انقلاب اسلامی‌ایران تحقق عملی پیدا کند. چه بسا حتی بسیاری از علما و روحانیان باور نمی‌کردند که حوزه علمیه توان بر دوش کشیدن بار اجرایی چنین پروژه سیاسی ـ انقلابی سنگینی را دارد و از طرفی جریان‌های مخالف امام و مخالف روحانیت چه پهلوی‌ها و چه آمریکایی‌ها، چه طیف ملی‌گرا و چه طیف چپ‌گرا در ایران باور نمی‌کردند که روحانیت شیعه ظرفیتی برای ورود به عرصه اجرا را داشته باشد. گرچه پیش‌از این تاریخ، حضور روحانیت در حدود صد سال قبل از انقلاب ثابت کرده بود هر زمانی‌که نیاز به اعتراض، مقاومت و قیام علیه ظلم و بی‌عدالتی و از طرفی ایجاد ثبات و آرامش در جامعه باشد، روحانیت وارد مبارزه خواهد شد. ماجرای شورش علیه سفارت روسیه، ماجرای قیام تنباکو، ماجرای قیام عدالت خواهانه برای اجرای عدالت در جنبش مشروطه و همچنین ماجرای نهضت ملی شدن صنعت نفت و حتی قیام ۱۵ خرداد هم در همین قالب بود که نشان‌دهنده اهمیت نقش روحانیت و توانایی آن در سازماندهی و به میدان آوردن مردم بود.

تمام این جریان‌ها براین باور بودند که روحانیت در عرصه اجرا و نگه داشت قدرت سیاسی و به حاصل نشاندن قدرت برآمده از آن قیام، ناکار آمد بوده و این توانایی را ندارد.

به‌طور طبیعی طیفی از علما و روحانیان هم برای خودشان این نقش را قائل نبودند که بخواهند وارد عرصه اجرا و مدیریت کشور شوند گرچه این رفتار تا حدودی هم طبیعی به‌نظر می‌رسد چراکه پروژه‌ انقلاب، پروژه بسیار سخت و در عین حال در طول تاریخ شیعه این تجربه صورت نگرفته بود. حتی زمان صفویه که روحانیت در حاکمیت، حضور و مشارکت داشت در واقع از باب کمک به حاکمیت است و نه از باب اینکه اصل حاکمیت را رهبری کند.

در نهایت با پیروزی انقلاب اسلامی‌این بار عظیم بر عهده روحانیت گذاشته شد و روحانیت موظف و مکلف گردید که این بار را در جهت رشد و تعالی جامعه بر دوش کشد؛ چه اینکه رهبری روحانیت در پروژه انقلاب هم به‌دنبال آن بود تا جریان انقلاب و جریان حاکمیت را به دست نیروهای غیر انقلابی و مخالف و ناهماهنگ با انقلاب نسپارد تا مثل جنبش مشروطه به انحراف کشیده نشده و حتی مثل جنبش صنعت نفت تبدیل به ضد خودش نشود.

تمام این موارد نشان‌دهنده پشتوانه عقلانیت انقلابی و ایدئولوژی در اندیشه امام خمینی(ره) بود تا روحانیت را وارد عرصه مبارزه و تلاش برای اداره کشور نماید.

در نقطه مقابل، جریان ضد انقلاب تصور می‌کرد این امر تحقق یافتنی نیست؛ اما هنگامی‌که انقلاب در ایران تبدیل به یک امر باب‌میل شد؟؟ و کسی را از آن گریزی نبود شاهد این هستیم کسانی‌که در گذشته با امام همراهی داشتند، در شکل‌های مختلف جمع شده و تشکیل سازمان‌ها و به عبارتی تشکل‌ها را دادند که این تشکل‌ها اگر چه حزب نبوده و در قالب یک تشکیلات سازمانی به معنای حزبی قرار نمی‌گرفتند و به‌طور مستقیم به اصطلاح شکل نیافته بودند؛ اما آن تشکل‌ها از ماهیت تاثیرگذاری و جهت‌دهی سیاسی در جریان انقلاب اسلامی‌برخوردار بودند.

لذا اگر بخواهیم مجموعه‌ها و جریان‌ها را در این زمان در حوزه شناسایی کنیم اولین جریان جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است، بعد جامعه روحانیت مبارز و در طول جامعه روحانیت، مجمع روحانیون مبارز هستند. به اضافه اینکه طیفی از علمای غیر سیاسی و علمایی‌که وارد جریان انقلاب نبوده و بیشتر در حاشیه انقلاب حضور داشتند را می‌توان به عنوان یک جریان قابل توجه در حوزه علمیه دانست.

طیف دیگر که طرفداران مرحوم سید کاظم شیرازی بودندو از گذشته نوعی ناهماهنگی و ناسازگاری با جریان انقلابی داشتند.

طیف دیگری که در این زمان می‌توان به آنها توجه کرد علمایی هستند که از عراق به ایران آمدند، این علمای مهاجر عراقی، خود جریان عمده بودند:

گروه اول، از شاگردان مرحوم شهید صدر و شاگردان امام به‌شمار می‌رفتند و پس از وارد شدن به ایران جریان انقلابی عراقی‌های مقیم حوزه علمیه قم را تشکیل دادند.

گروه دوم، شاگردان مرحوم سید محمد شیرازی هستند و مجموعه‌ای را شکل دادند که آرام آرام به‌دلایل مختلفی که در ادامه به آن خواهیم پرداخت از انقلاب فاصله گرفتند.

جریان دیگری که باید در دهه شصت به آن توجه کرد جریانی است که از زمان اختلافات مربوط به مسئله شهیده جاوید و ماجرای دستگیری و اعدام سید مهدی‌هاشمی‌حول محور آیت‌الله منتظری پیش آمد و بعداً از انقلاب فاصله گرفت و یک ماجرای جداگانه‌ای رقم زد.

البته نگاه‌ها و مبناهای دیگری هم برای تقسیم‌بندی وجود دارد که شاید به اصطلاح در این مقوله نگنجد.

جامعه مدرسین حوزه علمیه قم

روند شکل‌گیری

اولین جریان مهم بعداز انقلاب در حوزه علمیه را می‌توان جامعه مدرسین دانست. جامعه مدرسین ترکیبی از علمای جوان‌تر حوزه علمیه بود که عمدتاً از شاگردان امام بوده و با نگاه و فکر ایشان همراهی داشتند.این عده به همراه طیفی که در جریان صدور فتوا برای اثبات مرجعیت امام همراهی داشتند، در واقع شاکله اولیه جامعه مدرسین را تشکیل دادند.

اعضای این جمعیت یازده نفر عبارت است از: آقایان آذری قمی، امینی، حائری تهرانی، علی خامنه ای، محمد خامنه ای، ربانی شیرازی،‌هاشمی‌رفسنجانی، شهید قدوسی، مشکینی، مصباح یزدی ومنتظری.

نقش مهم و تأثیرگذار جامعه مدرسین در برهه‌های حساس

حضور و ایفای نقش جامعه مدرسین در مقاطع مختلف تاریخ انقلاب و صدور بیانیه‌های تأثیرگذار در دوران قبل و پس از انقلاب نشان از اهمیت این جریان انقلابی در حوزه علمیه دارد که در ذیل به مواردی از فعالیت‌ها اشاره خواهیم کرد:

قبل از انقلاب

تأیید مرجعیت امام

هدف دولت از تبعید سید روح‌الله خمینی این بود که در نجف به فراموشی سپرده شود و مردم تحت رهبری نباشند. در این دوران بود که نقش جامعه مدرسین پررنگ‌تر شد. اعضای جامعه مدرسین به همراه دیگران در نبود امام خمینی(ره) در دو بعد فعالیت داشتند: یکی ترویج و توسعه دایره مرجعیت امام و دیگری افشاگری بر ضد رژیم پهلوی، که در این راه با نامه یا تلفن یا پیام با ایشان در تماس بودند.

یکی از اقدامات مهم این تشکل تأکید بر مرجعیت امام راحل(ره) بود، از آنجا که برخی مسؤولان رژیم در ابتدای دستگیری امام در سال ۱۳۴۲ اعلام کرده بودند قصد دارند حضرت امام(ره) را محاکمه کنند، یکی از اقدامات مهم این گروه تأکید بر مرجعیت ایشان بود چراکه مطابق قانون اساسی رژیم نمی‌توانست مرجع تقلید را محاکمه کند.

به این منظور جمعی از مدرسین حوزه در تلگراف‌ها و بیانیه‌هایی که همراه روحانیون وعلمای دیگر صادر می‌کردند بر مرجعیت امام راحل(ره) تأکید نمودند. در این راستا مدرسین در اقدامی‌پاسخ مکتوب ۱۲ نفر از فضلا و مدرسین درباره مرجعیت امام(ره) را منتشر کردند.

عده‌ای از فضلا و محصلان حوزه علمیه قم از محضر مدرسین و فضلای حوزه درباره مرجعیت پس از آیت الله حکیم سوال کرده بودند. در این پاسخ آقای امینی، انصاری شیرازی، جنتی، خزعلی، ربانی شیرازی، شاه آبادی، صالحی نجف آبادی، صلواتی، فاضل لنکرانی، مشکینی، منتظری و نوری همدانی، امام خمینی را واجد شرایط مرجعیت معرفی کردند.

به طور کلی می‌توان فعالیت‌های قبل از انقلاب جامعه مدرسین را در موارد ذیل خلاصه کرد:

تماس با امام خمینی به هر طریق ممکن و اخذ رهنمود، ارتباط با فقها و مراجع قم و علمای بلاد و تقاضای حمایت از مبارزات، تهیه، تکثیر و پخش اعلامیه در فرصت‌های مناسب و امضا گرفتن از مدرسین و اساتید، اعزام طلاب به شهرستان‌ها برای سخنرانی، دعوت مردم در تعطیلی و شرکت در تظاهرات، پخش عکس و رساله امام خمینی و ترویج مرجعیت ایشان، رسیدگی به اعتصاب کنندگان، خانواده زندانیان، تبعیدشدگان و شهدا، دعوت به تعطیلی حوزه علمیه و دانشگاه، صدور اعلامیه مبنی بر خلع شاه از سلطنت و پیشنهاد تأسیس حکومت اسلامی‌در تاریخ ۲۱/۷/۱۳۵۹٫

پس از انقلاب(دهه ۶۰)

پذیرفتن مسؤولیت‌های مربوط به نظام

در این زمان مسؤولیت جامعه مدرسین تغییر کرد و از صورت مبارزه با رژیم طاغوتی به صورت مشارکت در تأسیس و تثبیت حکومت اسلامی‌تبدیل شد. در همین رابطه در نهادهای مختلف حضور فعال پیدا کرد، مانند شورای انقلاب، مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی، مجلس شورای اسلامی، شورای نگهبان قانون اساسی، مجلس خبرگان رهبری، دستگاه قضائی، شورای تشخیص مصلحت نظام، شورای عالی انقلاب فرهنگی، که تعدادی از اعضای جامعه مدرسین در این نهادها حضور فعال داشته و دارند.

با توجه به حضور اعضای این جریان در مجلس خبرگان رهبری می‌توان از دیگر اقدامات تأثیرگذار این تشکل را کمک به تصویب قانون اساسی و حمایت از رهبری آیت‌الله خامنه‌ای دانست.

عدم حمایت ار بنی‌صدر نشانه‌ای از بصیرت سیاسی جامعه مدرسین

در انتخابات‌ مختلف، رأی جامعه مدرسین یک رأی بسیار تأثیرگذار بود، البته گاهی هم ممکن بود که مردم به نظر جامعه مدرسین اقبال نمی‌کردند. یکی از این موارد عدم اقبال که بعداً سند افتخاری شد در دفتر جامعه مدرسین به عنوان یک جریان با بصیرت، این بود که علی‌رغم اقبال عمومی‌و حتی حزبی از بنی‌صدر، جامعه مدرسین ابتدا از جلال‌الدین پارسی حمایت کرد اما بعد به دلیل مشکل شناسنامه‌ای که وی داشت و از انتخابات کنار کشید، جامعه مدرسین به سمت حسن حبیبی رفت. این موضوع دقیقاً زمانی بود که بنی‌صدر توانسته بود آراء مختلف را به طرف خود بکشاند؛ اما در عین حال جامعه مدرسین به دلیل معلوم‌الحال بودن بنی‌صدر از وی حمایت نکرد و رضایت به شهرت و اشتهار فراگیر او در فضای سیاسی کشور که منتهی به ریاست جمهوری او شد نداد.

وضعیت کنونی جامعه مدرسین در تراز انقلاب و روحانیت شیعه نیست

متأسفانه در سال‌های اخیر خصوصاً از زمان انتخاب سید محمدرضا خاتمی‌نقش جامعه مدرسین در فضای سیاسی کشور تا حدودی کم رنگ شد این کم رنگی بیشتر به این دلیل است که بدنه سیاسی جامعه باید شاخک‌های دقیق آن باشد و به دلیل درگیری علمای برجسته به مسائل علمی، مسائل سیاسی در منظر آن‌ها مغفول واقع شد و نتیجه آن شد که بدنه سیاسی از جامعه که وظیفه ارتباط با اقشار مختلف مردم و ارائه راهکار را برعهده داشت به‌خوبی عمل نکرده و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم را از این نظر دچار ضعف کرد.

به عبارتی آن طیف اندیشمند در جامعه مدرسین، سیاست اندیش نبوده و فضای سیاسی کشور را به خوبی تجزیه و تحلیل نمی‌کردند و این قدرت رصد دقیق این جریان را تضعیف کرده بود. این عدم توان رصد در بین سیاسیون جوانتری که تشکیلات دیگر را به نوعی اداره می‌کردند باعث شد که جامعه در سال‌های بعد توان تاثیرگذاری خودش را تا حدود زیادی از دست بدهد و در برخی موارد دچار اختلاف گردد.

از این اختلافات می‌توان به عنوان نمونه انتخابات سال ۱۳۹۲ را مثال زد. بعضی از اعضای جامعه مدرسین از آقای ولایتی و بعضی از آقای جلیلی حمایت کردند. این اطلاعیه دوگانه و این دوگانگی که اتفاق افتاد تا حدود زیادی نشان می‌دهد که جامعه مدرسین طیف وسیعی از ارتباط‌ها و توجهات سیاسی که باید به اندازه یک تشکیلات عالم وفرهیخته روحانی داشته باشد از دست داده و به عنوان یکی از تأثیرگذارترین سازمان‌های روحانیت این مسئله ثابت می‌کند که بدنه سیاسی در جامعه مدرسین دچار ناکارآمدی و دچار نوعی نارسایی شده و رسانا نیست و نمی‌تواند قضایای جامعه را به خوبی به‌نحوی تحلیل کند حمایتش بر جریان سیاسی کشور تأثیر گذارد.

این اشتباهات و به اصطلاح قضاوت‌هایی که منتهی به شکست می‌شود اثر روانی بدی بر جامعه خواهد گذاشت. به نظر می‌رسد که این طیف باید در این خصوص دست به نوآوری، بازسازی و باز آفرینی بزنند تا همانند دهه شصت بتوانند نقش مؤثر و بی‌بدیل خود را ایفا کنند و به‌عنوان یک جریان انقلابی مؤثر بر تحولات فضای سیاسی کشور تأثیر بگذارد. مطالعات روندی تاریخی نشان می‌دهد که اگر این بازآفرینی و نوآوری در جامعه مدرسین اتفاق نی‌افتد و جامعه به نقش خود در دهه شصت بازنگردد، این روند به نفع جریان انقلاب و روحانیت شیعه نیست.

Let's block ads! (Why?)

بازدید : 577
دوشنبه 4 اسفند 1398 زمان : 2:46
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

سلطنت طلبی که حامی‌امام شد

اشاره: سید محمد کاظم شریعتمداری ۱۵ دی ۱۲۸۴ در تبریز متولد شد. وی موسس حزب جمهوری خلق مسلمان ایران و دارالتبلیغ اسلامی‌بود. شریعتمداری پس از اتمام دروس سطح، دو سال در درس خارج میرزا صادق تبریزی و میرزا ابوالحسن انگجی که از علمای معروف تبریز بودند، شرکت نمود و در سال ۱۳۰3 شمسی، برای ادامه تحصیل، به حوزه علمیه قم رفت و در درس عبدالکریم حائری یزدی شرکت نمود و دوره خارج فقه و اصول را در نزد عبدالکریم حائری یزدی تا زمان فوتش آموخت و همزمان همان درس را برای همدوره‌های خود مانند حاج ملا على معصومی‌(آخوند همدانی)، سید ابوالفضل موسوی زنجانی، سید رضا زنجانی و روح الله خمینی درس می‌داد.

آیت الله سید محمد کاظم شریعتمداری

سید کاظم میرفیضی معروف به شریعتمداری، زمانی با برادرش در شهر تبریز، دکان قندفروشی داشت، وی فعالیت‌هایی در زمینه ورود به مجلس شورای ملی شاهنشاهی انجام داد که با موفقیت توام نبود. یکی از برنامه‌های محمدرضای جوان، دیدار با علمای تبریز بود؛ اما جوّ آذربایجان به گونه‌ای بود که علمای متعهد تبریز، ملاقات با شاه را اساسا حرام و فسق می‌دانستند؛

اما شریعتمداری، موقعیت را مغتنم شمرده و علاوه بر ملاقات با محمدرضا پهلوی، نطق غرایی در روز چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۲۶ در مراسم خوشامدگویی به شاه ایراد می‌کند:

«اعلی‌حضرتا! طلاب علوم دینی فقط انتظار و تقاضا دارند که تناسب مقام خدمتشان مورد توجه ملوکانه واقع شوند.» و در مقام پوزش نسبت به بی‌محلی سایر علما به شاه، می‌گوید:

« بی نهایت متاسف و شرمنده هستیم و قهرا به آقایان هم دیر خبر رسیده که نتوانسته‌اند افتخار شرفیابی حاصل کنند!» در این مراسم، شریعتمداری، ده هزار تومان از شاه دریافت نمود!

پس از فوت آیت الله بروجردی وی به مقام مرجعیت نائل آمد. در همان زمان، سران جبهه ملی، طی نشستی به اتفاق آرا شریعتمداری را شایسته طراز مقام مرجعیت شیعه دانستند و به تبلیغ او پرداختند. از همان زمان، رابطه میان ملی گرایان و شریعتمداری آغاز گردید.

به جز تبلیغ ملی‌گرایان، حمایت رژیم پهلوی از سید کاظم شریعتمداری نیز در تثبیت مرجعیت وی تأثیر داشت. هنگامی‌که در سال ۱۳۴۰ آیت الله بروجردی رحلت کرد، رژیم گمان می‌برد حوزه دیگر قدرت چندانی برای مقابله با اقدامات شاه را نخواهد داشت، فلذا شروع به عمل در حوزه‌های متعدد طبق میل و ملاک‌های خود کرد. اولین تقابل رژیم با روحانیت بیدار و در رأس آن امام خمینی در جریان لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی به وجود آمد که در آن ماجرا به دلیلی بصیرت و ایستادگی محکم امام، رژیم مجبور به عقب نشینی شد.

نامه آقای شریعتمداری و حمایت ظاهری از امام

با صدور حکم صریح امام خمینی (ره) مبنی بر وجوب مبارزه و حتی حرام بودن تقیه، مسیر صحیح مبارزه روشن شد. آقای شریعتمداری هم چهار روز بعد از این نامه و در جواب تعداد فراوانی نامه و تلگراف که به او فرستاده شده بود اعلامیه‌ای صادر کرد و در بخشی از آن، ضمن دعوت مردم به آرامش، نوشت:

این چند روزه علمای اعلام و عموم طبقات مردم از مرکز و شهرستان‌ها مراتب انزجار و تنفر شدید خود را از فاجعه مدرسه فیضیه و حملات وحشیانه عده­ای از مامورین ... و اظهار تاسف از واقعه دردناک مدرسه فیضیه، همدردی و تاثرات عمیق خود را در این مصیبت بزرگی که به حوزه علمیه قم و بلکه به تمام عالم اسلام وارد گردیده اعلام داشته‌اند. ویرانی‌های مدرسه فیضیه که شاهد گویای آن همه جنایات وحشت زاست به جای خود باقی است. کانون روحانیت شیعه مورد تجاوز واقع شده است، بر عالم اسلام اهانت وارد آمده است. قلب امام زمان هم صدمه دیده است.»

قرار و مدار با رژیم برای عدم ابراز مخالفت

اما به رغم این بیانیه محکم که در آن از صدمه دیدن قلب مبارک صاحب الزمان هم سخن رفته بود، گویی در پس پرده همه این مسائل فراموش شده و حقایق دیگری جریان داشت. اولین سندی که به آن اشاره خواهیم نمود مربوط به ملاقات رئیس شهربانی قم با آقای شریعتمداری در فردای صدور اعلامیه مذکور خواهد بود، در اینجا اقای شریعتمداری نه تنها «قول می‌دهد » که دیگر به هیچ عنوان علیه رژیم حرفی بزند بلکه اعلام می‌کند تلاش خواهد کرد که امام خمینی هم مبارزه را ترک کند!

جالب است که در ادامه سند به یک مکالمه تلفنی رئیس شهربانی قم با آقای شریعتمداری هم اشاره شده است که در آن آقای شریعتمداری اعلام می‌کند نتوانسته امام را به ترک مبارزه راضی کند:

« [مُهر محرمانه] در مذاکراتی که روز 18/1/42 آیت الله شریعتمداری با رئیس شهربانی قم به عمل آمده است شریعتمداری قول می‌دهد که در آینده هیچ­گونه فعالیت و تحریکاتی علیه دولت و لوایح شش گانه ننموده و اعلامیه‌ای هم به چاپ نرساند.

ضمنا خمینی را هم راضی نماید که به همین نحو عمل نموده؛ دست از مبارزات و تحریکات خود بردارد. ولی اطلاع رسیده حاکی است در تهران اعلامیه­ای به امضای شریعتمداری و خمینی تحت عنوان تشکر و اظهار تأسف چاپ و منتشر گردیده است (که دو نسخه رونوشت آنها به پیوست ایفاد می‌گردد) [البته این‌ها دو اعلامیه جداگانه با امضاهای جداگانه و مطالب جداگانه بوده است که مطلب سند، گنگ است و کژتابی دارد.

هر دو اعلامیه در کتاب نهضت روحانیون درج شده است، بلافاصله آقای رئیس شهربانی قم [به] وسیله تلفن با شریعتمداری تماس [گرفته] و اظهار می‌دارد مگر قرار بر این نبود که دیگر اعلامیه‌ای چاپ نکنید و اعمال خلافی انجام ندهید؟ شریعتمداری می‌گوید این اعلامیه‌ها مربوط به قبل از مذاکرات ما بوده در ضمن آیت الله خمینی را هم نتوانستم راضی کنم و گفته است من دست از مبارزاتم نخواهم کشید.»

حالا می‌توان تصور کرد اشخاصی که آن بیانیه روز قبل را دیده بودند ولی از این قول و قرارهای مخفیانه خبری نداشتند در ذهن خود تصور کنند که آیت الله شریعتمداری هم در ابتدای مبارزات پا به پای امام و بسیار قوی مبارزه می‌کرده است.

سخنرانی شجاعانه امام و قیام ۱۵ خرداد

امام همان طور که به آقای شریعتمداری هم فرموده ب ودند، دست از مبارزات نکشیدند و چندی بعد در روز ۱۳ خرداد 42 سخنرانی مهمی‌در فیضیه ایراد کردند و این بار مدار مبارزات را از دولت به شخص شاه و شجرة منحوس پهلوی ارتقا دادند. جالب است که آقای شریعتمداری در سندی که به آن اشاره خواهیم کرد صریحا اعلام کرده تلاشش را جهت منصرف کردن امام از این سخنرانی به کار برده ولی موفق نشده است.

در بخشی از آن سخنرانی، امام فرمودند: «آقا من به شما نصیحت می‌کنم.‌‌‌ای آقای شاه!‌‌‌ای جناب شاه! من به تو نصیحت می‌کنم؛ دست بردار از این کارها. آقا! اغفال دارند می‌کنند تو را من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی، همه شکر کنند.»

اعلامیه علنی آقای شریعتمداری و اعلام همبستگی با امام

در همین فضا که خون مسلمانان ایران به جوش آمده بود، تمامی‌علمای بزرگ اقدام به نشر اعلامیه نموده و صریحا دولت را محکوم کردند. آقای شریعتمداری هم در این بین در روز ۱۳ محرم (مطابق با ۱۶ خرداد) اعلامیه‌‌‌ای صادر کرد. در بخشی از این اعلامیه آمده بود: « ... وجه عموم را به نکات ذیل جلب می‌کنم:

  1. حضرت آیت الله خمینی تنها نیستند و اعتراضات شرعی و قانونی معظم له به دولت مورد تایید تمام علمای شیعه و ملت مسلمان ایران و جهان است.
  2. آیت الله خمینی و هیچ کدام از علمای شیعه ارتباطی با هیچ دولت خارجی یا عمال آن ندارند و این چنین نسبت دروغ و تهمت ناجوانمردانه جدا تکذیب می‌شود بلکه بالعکس اعتراض آقایان علما به دولت این است که نباید اجازه دهد که مملکت شیعه ما مورد نفود یک دولت غاصب کافر (اسرائیل) خارجی باشد و عمال آن دولت [بهایی­ها] از طرف دولت ایران تأیید و تشویق شود و در حکومت ایران نفوذ کند و ایادی آنها در یک مملکت خارجی استعماری اجتماع کرده [اشاره به کنگره بهایی­ها در انگلیس] و برخلاف مصالح دین اسلام و مملکت ایران تصمیماتی بگیرند.
  3. از گرفتاری آیت الله خمینی و سایر آیات و حجج اسلام و گویندگان متأثریم و هیچ انتظاری از این دولت به جز اینکه ما را هم گرفتار نموده و در وضع مشابه آن‌ها قرار دهد نداریم...»

طبیعی است که اگر کسی این اعلامیه را ببیند و حتی آن را با دیگر اعلامیه‌ها قیاس کند حکم خواهد داد که نویسنده این اعلامیه از انقلابی ترین و شجاع ترین مراجع وقت بوده، اما در پس پرده باز هم جریانات به نحو دیگری بوده است.

ادادمه دارد ...

Let's block ads! (Why?)

تعداد صفحات : 3

آمار سایت
  • کل مطالب : 36
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 8
  • بازدید کننده امروز : 8
  • باردید دیروز : 238
  • بازدید کننده دیروز : 238
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 539
  • بازدید ماه : 248
  • بازدید سال : 893
  • بازدید کلی : 58748
  • کدهای اختصاصی